هنر مديريت، به جهنم؛ سليقه هم ندارند؟!

امروز يکشنبه 29 اسفند ماه، ساعت 4 و 50 عصر افتخار داشتم اولين ماشين در نوار ترافيک باشم بدون فاصله و دقيقاً پشت سر ماشين جمع آوري و حمل زباله شهري؛ و حد فاصل ميدان شهدا تا پيچ فاضل را چنين طي کردم!

جالب بود ماشين حمل زباله، بي خيال ترافيک، وسط خيابان لحظه به لحظه، ترمز مي کرد و کارگران، آشغالهاي دو طرف را بر مي داشتند؛ جالب تر، اين بود که کارگران، در حال جمع آوري آشغالهاي هر دو طرف خيابان بودند! (توجه بفرماييد هر دو طرف خيابان پر تردد حد فاصل ميدان شهدا تا پيچ فاضل!)

(اگر شهرداري تکذيب مي کند و اگر ممکن است شهردار يا نماينده حقوقي ايشان، شکايت نشر اکاذيب کند، لطفاً قبلاً دوربينهاي مسير را بررسي کنند!)

در شهرهاي بزرگ، براي رعايت جوانب مختلف، از جمله بهداشت محيط، حفظ منظر شهري، پرهيز از ترافيک و مسائل متعدد ديگر، ساعت جمع آوري زباله خانگي از ساعت نه شب شروع مي شود!

آن وقت در اين شهر پر هياهو و پر کبکبه و پر دبدبه و پر فيس و پر افاده ، در يکي از اصلي ترين خيابانهاي شهرش، همه اين تدابير شهرهاي کلان، به مسخره گرفته مي شود!

آخر کسي نيست به اين همه مسئول پرادعا و پرهزينه مديريت شهري تفهيم کند که آقاجان! اين ساعت و اين مدل جمع کردن زباله، با کدام هنر و مدل مديريتي سازگار است؛ اصلاً مديريت شهري به جهنم! سليقه هم خوب چيزي است؛ حتي اگر خيلي کم باشد!

اگر مديريت ندارند، حداقل کمي سليقه خرج کنند!